وطنپرستی، واژهای که قلبها را به تپش میاندازد. برای برخی، یادآور حس غرور و عشق به خاک و ریشه است، برای برخی دیگر، تداعیگر مرزبندیها، جنگها و تعصبات کور. در این اپیزود به موضوع مهم وطن دوستی و ثروت می پردازیم. شاید ارتباطی بین این دو موضوع نبینبم اما شاید بتوان گفت به شدت وطن دوستی (نه وطن پرستی) در کسب ثروت به ما کمک خواهد نمود. شاید لازم باشد همه این پادکست را یک بار بشنویم.
تعریف وطن دوستی
در سادهترین تعریف، وطن دوستی یا وطن پرستی (Patriotism) به معنای عشق و وفاداری به کشور و ملت خود است. این حس، اغلب با تمایل به خدمت به کشور، حمایت از فرهنگ و سنتهای ملی، و دفاع از منافع ملی در مواقع بحرانی همراه است. یک فرد وطنپرست، به دستاوردهای ملی افتخار میکند و در عین حال، به کاستیها و مشکلات کشور خود نیز آگاه است.
این مفهوم با ناسیونالیسم (Nationalism) تفاوت دارد. ناسیونالیسم اغلب با این باور همراه است که ملت فرد از سایر ملتها برتر است، که میتواند به تعصب، نژادپرستی، و جنگافروزی منجر شود. در حالی که وطنپرستی، بر اساس عشق و وفاداری به یک سرزمین استوار است، ناسیونالیسم بر اساس برتری و رقابت با دیگران شکل میگیرد.
ریشههای روانشناختی و اجتماعی
چرا انسانها به وطن خود وابسته میشوند؟ این حس عمیق، از کجا میآید؟
ریشههای این احساس را میتوان در روانشناسی اجتماعی و تکاملی جستجو کرد. انسانها موجوداتی اجتماعی هستند و نیاز به تعلق به یک گروه دارند. وطن، بزرگترین گروهی است که ما به آن تعلق داریم. این تعلق، به ما حس هویت، امنیت و هدف مشترک میدهد. ما با هموطنانمان یک زبان مشترک، تاریخ مشترک، و خاطرات مشترک داریم. این اشتراکات، پیوندهای عاطفی محکمی را ایجاد میکنند که در نهایت به حس وطنپرستی منجر میشود.
علاوه بر این، خانواده، مدرسه و رسانهها نیز نقش مهمی در شکلگیری این حس ایفا میکنند. داستانهای قهرمانی از گذشته، سمبلهای ملی مانند پرچم و سرود ملی، و جشنهای ملی، همگی به تقویت این حس کمک میکنند.
وطن پرستی و وطن دوستی در تاریخ و ادبیات
از دوران باستان تا به امروز، وطنپرستی در آثار ادبی، هنری و تاریخی بازتاب گستردهای داشته است. در شاهنامه فردوسی، رستم و سهراب نمادهای وطنپرستی هستند. آنها نه تنها برای پادشاه، بلکه برای حفظ خاک و فرهنگ ایران میجنگند. در ادبیات معاصر، شاعران و نویسندگان بسیاری از جمله سیمین بهبهانی و احمد شاملو، به شکلی انتقادی یا ستایشآمیز، به مفهوم وطن و عشق به آن پرداختهاند.
این آثار نشان میدهند که وطنپرستی همیشه یک مفهوم ساده و بیچون و چرا نبوده است. در برخی دورهها، وطنپرستی با مبارزه برای آزادی و استقلال همراه بوده، و در دورههای دیگر، با پذیرش وضع موجود و دفاع از حکومتی خاص اشتباه گرفته شده است.
چالشهای وطن دوستی مدرن
در دنیای امروز که مرزها کمرنگتر و ارتباطات جهانی بیشتر شده، مفهوم وطنپرستی با چالشهای جدیدی روبرو است. مهاجرت، چندملیتی بودن و وجود بحرانهای جهانی مانند تغییرات اقلیمی، سوالات جدیدی را مطرح کردهاند:
این سوالات نشان میدهند که وطنپرستی دیگر نمیتواند یک مفهوم ساده و مطلق باشد. بلکه باید آن را در چارچوب یک جهانبینی گستردهتر مورد بررسی قرار داد.
وطنپرستی مثبت در برابر وطنپرستی منفی
شاید بهترین راه برای درک این مفهوم، تمایز قائل شدن بین وطنپرستی مثبت و منفی باشد.
وطنپرستی مثبت بر پایه عشق و احترام به کشور خود، و در عین حال، احترام به دیگر ملتها و فرهنگها بنا شده است. این نوع وطنپرستی، به دنبال ساختن کشوری بهتر برای همه، مبارزه با فساد و بیعدالتی داخلی، و همکاری با جامعه جهانی برای حل مشکلات مشترک است. این یک حس سازنده است که به جای برتریجویی، بر روی پیشرفت و همبستگی تمرکز دارد.
در مقابل، وطنپرستی منفی بر پایه نفرت و ترس از دیگران استوار است. این نوع وطنپرستی، اغلب با ناسیونالیسم افراطی همراه است، به دنبال منزوی کردن کشور از جهان، و به جای حل مشکلات داخلی، به دنبال یافتن دشمن خارجی است. این یک حس مخرب است که میتواند به جنگ، تبعیض و عقبماندگی منجر شود.
در پایان باید گفت، وطنپرستی شمشیری دو لبه است. میتواند انگیزهای برای فداکاری، پیشرفت و همبستگی باشد، و یا میتواند به ابزاری برای تعصب، نفرت و تخریب تبدیل شود. انتخاب با ماست که چگونه این حس عمیق و قدرتمند را پرورش دهیم. میخواهیم وطن دوست باشیم تا کشورمان را بسازیم، یا وطن پرست باشیم و خودمان را از بقیه جهان جدا کنیم. پادکست مدیروز فضایی است برای توسعه فردی و مدیریت عمر و زندگی و کسب و کار.