دراین اپیزود جذاب درباره یکی از مهمترین موضوعات در زندگی، یعنی «داشتن عرضه» صحبت خواهیم کرد. شاید برای همه ما پیش آمده باشد که نسل های گذشته، ما را بی عرضه خطاب کنند!. گذشته از اینکه اعطای یک صفت به یک نسل از دیدگاه علمی عملاً غیرممکن است، ولی چنین اعتقادی چنان راسخ و محکم در نسلهای گذشته وجود دارد، که گویی نسل انسانهای باعرضه به اتمام رسیده و سایرین، بی عرضگانی جیره خوار و کم توان هستند!.
در این اپیزود، یک بار برای همیشه، ابتدا تعریفی از عرضه داشته و پس از آن بررسی خواهیم کرد که به چه دلیلی کارآفرینان و ثروتمندان بزرگ جامعه، بطور عام (نه همه آنها!) معتقدند جوانان امروزی کاری نیستند و عرضه ندارند و اگر پول و دارایی امروزی آنها را بگیریم، آنها مجدداً پس از مدتی موفق خواهند شد به جایگاه امروزی خود، دست یابند.
ما بیعرضه نیستیم؛ ما در زمان و شرایط خودمان زندگی میکنیم
در دنیای پرهیاهوی امروز، شبکههای اجتماعی و جریان بیپایان اطلاعات، ما را به مقایسهای دائمی و بیرحمانه با زندگی دیگران سوق میدهند. ما موفقیتهای آنها را میبینیم، اما از مبارزات، شرایط و منابعی که آنها را به این نقطه رساندهاند، بیخبریم.
این مقایسههای ناعادلانه، به مرور زمان باعث ایجاد احساس «بیعرضگی» و ناکافی بودن در وجود ما میشود. اما واقعیت چیز دیگری است؛ ما بیعرضه نیستیم، ما فقط در شرایط و زمان خودمان زندگی میکنیم. موفقیت، یک فرمول ساده و یکسان برای همه نیست؛ بلکه محصول پیچیدهای از تلاش فردی، شرایط محیطی و عوامل خارجی است.
قاعده طلایی: مقایسه با خود، نه با دیگران
یکی از مهمترین قدمها برای رهایی از این احساس منفی، تغییر نگرش ما به موفقیت است. به جای آنکه خود را با معیارهای دیگران بسنجیم، باید مسیر خودمان را ارزیابی کنیم. ما باید پیشرفت امروزمان را با دیروزمان مقایسه کنیم. امروز از دیروزمان بهتر هستیم؟ آیا چیز جدیدی یاد گرفتهایم؟ در مسیر اهدافمان حرکت میکنیم؟ این نوع مقایسه، سازنده است و به جای ایجاد احساس سرخوردگی، به ما انگیزه و امید میدهد. هر فرد، در یک زمین بازی متفاوت و با قوانین خاص خود در حال بازی است. منابع مالی، حمایت خانواده، تحصیلات، و حتی شانس، همگی متغیرهایی هستند که نتایج را به شدت تحت تأثیر قرار میدهند.
تأثیر غیرقابل انکار عوامل خارجی بر موفقیت
در ادبیات مدیریت و استراتژی، مدتهاست که تأثیر عوامل خارجی بر موفقیت یک فرد یا یک سازمان، به رسمیت شناخته شده است. دو مدل تحلیلی مهم، یعنی تحلیل SWOT و نیروهای پنجگانه پورتر، به ما نشان میدهند که موفقیت تنها به تواناییهای فردی محدود نمیشود.
تحلیل SWOT: خودشناسی در بستر محیط
تحلیل SWOT یک ابزار استراتژیک است که به ما کمک میکند تا موقعیت خود را درک کنیم. این مدل به ما میگوید که موفقیت ما تابعی از چهار عامل است:
نقاط قوت
تواناییهای داخلی ما مانند استعدادها، مهارتها و منابع مالی نقاط قوت (Strengths) ما هستند.
نقاط ضعف
عواملی که در درون ما وجود دارند و میتوانند مانع پیشرفت شوند، نقاط ضعف (Weaknesses) ما نام دارند. مانند عدم مهارت کافی یا نداشتن سرمایه.
فرصتها
عواملی خارجی که به آنها فرصت (Opportunities) می گوییم، عواملی هستند که برای پیشرفت استفاده می شوند. به عنوان مثال، یک شرایط اقتصادی مناسب یا یک بازار کار در حال رشد.
تهدیدها
عوامل خارجی تهدیدهایی (Threats) هستند که میتوانند مانع موفقیت ما شوند؛ مانند تغییرات تکنولوژیک یا رقابت شدید.
این چارچوب به ما یادآوری میکند که موفقیت، تنها به نقاط قوت ما بستگی ندارد. یک فرد بااستعداد ممکن است به دلیل وجود یک «تهدید» خارجی (مثل یک رکود اقتصادی)، نتواند به اندازه فردی با استعداد کمتر، اما در شرایط «فرصت»های مناسب، موفق شود. بنابراین، منصفانه نیست که خودمان را صرفاً بر اساس نتایج نهایی، با دیگران مقایسه کنیم.
نیروهای پنجگانه پورتر: درک محیط رقابتی
نیروهای پنجگانه پورتر مدلی است که به طور خاص برای تحلیل جذابیت یک صنعت یا بازار به کار میرود، اما میتوان از اصول آن برای درک شرایط زندگی فردی و رقابت شغلی نیز استفاده کرد. این مدل به ما نشان میدهد که موفقیت ما در یک زمینه خاص، تحت تأثیر این پنج عامل محیطی است:
رقابت با رقبا
در یک بازار کاری اشباعشده، حتی یک فرد بسیار بااستعداد نیز ممکن است برای رسیدن به موفقیت با چالشهای زیادی روبرو شود.
قدرت چانهزنی مشتریان
میزان تقاضا برای مهارتهای ما.
قدرت چانهزنی تأمینکنندگان
دسترسی ما به منابع مهم (مانند آموزش، اطلاعات یا سرمایه).
تهدید تازهواردان
آیا ورود به این حوزه برای افراد جدید آسان است؟
تهدید کالاهای جایگزین
آیا مهارتهای ما ممکن است با تکنولوژیهای جدید یا مهارتهای دیگر جایگزین شوند؟
این مدل به ما میگوید که زمین بازی برای همه یکسان نیست. یک فرد ممکن است به دلیل ورود زودهنگام به یک بازار جدید و کمرقابت، به موفقیتهای بزرگی دست یابد، در حالی که فرد دیگری با همان استعداد، اما در شرایطی که رقابت شدید است، موفقیت کمتری کسب کند.
سخن پایانی
در پایان، شاید بهتر باشد باز به خودمان یادآوری کنیم که احساس بیعرضگی، توهم خطرناکی است که ریشه در مقایسههای ناعادلانه دارد. موفقیت، فقط یک نتیجه نیست، بلکه یک فرآیند است که در بستر شرایط و زمان خاص خودش اتفاق میافتد. ما باید یاد بگیریم که به جای سرزنش خودمان به خاطر نتایجی که به دلایل خارجی به دست نیامدهاند، بر روی آنچه در کنترل ماست، تمرکز کنیم: یعنی تلاش، یادگیری، و رشد روزافزون.
بیاییم از این پس، به جای آنکه از موفقیتهای دیگران احساس سرخوردگی کنیم، آنها را به عنوان الهامبخش ببینیم. فارغ از اثبات یا عدم اثبات این موضوع، از دیدگاه علمی به این موضوع خواهیم پرداخت و آن را بررسی خواهیم کرد که عملاً آیا چنین ادعایی امکان اجرای عملیاتی دارد یا خیر؟!
شاید لازم است یک بار همه ما این اپیزود را باهم بشنویم.
پادکست مدیروز فضایی است برای مدیریت عمر و زندگی و توسعه فردی و کسب و کار.