گند زدن یکی از اصطلاحاتی است که همه ما شنیده ایم! اینکه «گند زدی» یا اینکه «گند زدم» در ذهن همه ما وجود دارد. اما گند زدن چیست؟ تفاوت آن با اشتباه کردن چیست؟ آیا اشتباه کردن گند زدن است؟ آیا راهی وجود دارد که کمتر گند بزنیم؟ همه اینها سوالاتی است که در این اپیزود از رادیو مدیروز این دو را بررسی خواهیم کرد…
قدرت تعیین هدف در جلوگیری از گند زدن
ما انسانها اشتباه میکنیم. این یک حقیقت غیرقابل انکار در تجربه مشترک ماست. اما اشتباه در راستای هدف ماست و از آن درس میگیریم اما گند زدن کاری است که انجام میدهیم ولی در راستای هدفی نیست. یعنی در راستای هدف نیست.
انتخابهای شغلی که به شکست میانجامند تا سرمایهگذاریهای مالی نادرست و تصمیمات شخصی که به پشیمانی منجر میشوند، زندگی ما پر از درسهایی است که اغلب از طریق سختی و درد یاد گرفتهایم. اما آیا راهی وجود دارد که به جای تکیه بر شانس و تجربه تلخ، بتوانیم آگاهانه احتمال این اشتباهات بزرگ را کاهش دهیم؟
پاسخ مثبت است. ما میتوانیم با استفاده هوشمندانه از دو ابزار قدرتمند و در دسترس، یعنی تعیین هدف هدفمند و مطالعه مداوم، زندگی خود را با دقت و قصد بیشتری هدایت کنیم. در این مقاله، ما به بررسی چگونگی استفاده از این ابزارها برای ساختن آیندهای با اشتباهات کمتر و موفقیت بیشتر میپردازیم.
تعیین هدف: قطبنمای زندگی ما
بسیاری از ما هدفگذاری را صرفاً به معنای نوشتن آرزوها میدانیم، مانند “میخواهیم پولدار شویم” یا “میخواهیم خوشحال باشیم”. اما هدفگذاری واقعی بسیار فراتر از این است؛ این یک فرآیند ایجاد یک نقشه راه دقیق برای آینده است. تعیین هدف به ما وضوح میدهد و به عنوان یک قطبنما عمل میکند که ما را در میان دریای پرتلاطم انتخابها و فرصتها هدایت میکند.
شفافیت
اولین مزیت تعیین هدف، شفافیت است. برای اینکه کمتر گند بزنیم، لازم است تا پیش از هر چیز اهدافمان را به وضوح تعریف کنیم. پس از آن میتوانیم اقدامات روزانه خود را با آنها هماهنگ کنیم. این کار ما را از سرگردانی و اتخاذ تصمیمات عجولانه و بدون فکر که اغلب منجر به اشتباه میشوند، بازمیدارد. به جای اینکه هر روز به طور اتفاقی از خواب بیدار شویم و کارهایمان را شروع کنیم، میدانیم که هر عمل کوچک ما در راستای یک هدف بزرگتر و معنیدار است. این رویکرد، به ما حس کنترل میدهد و از اتلاف انرژی و زمان جلوگیری میکند.
هدف، فیلتری برای تصمیم سازی
علاوه بر این، اهداف به عنوان یک فیلتر قدرتمند برای تصمیمگیری عمل میکنند. در مواجهه با یک انتخاب، چه در مورد یک پیشنهاد شغلی جدید باشد، چه یک سرمایهگذاری یا حتی یک روابط اجتماعی، میتوانیم از خود بپرسیم: “آیا این انتخاب ما را به هدفمان نزدیک میکند یا از آن دور میکند؟” این یک سیستم تصمیمگیری ساده اما بسیار موثر است که میتواند ما را از اشتباهات پرهزینه نجات دهد.
اهداف اسمارت
یکی از بهترین چارچوبها برای هدفگذاری، استفاده از روش SMART است. اهداف باید مشخص (Specific)، قابل اندازهگیری (Measurable)، قابل دستیابی (Achievable)، مرتبط (Relevant) و دارای محدودیت زمانی (Time-bound) باشند. یک هدف مبهم مانند “میخواهیم پول بیشتری داشته باشیم” با یک هدف SMART مانند “میخواهیم تا پایان سال آینده ۲۰ درصد به درآمد ماهانهمان اضافه کنیم با راهاندازی یک کسبوکار کوچک آنلاین” تفاوت دارد. هدف دوم نه تنها قابل اندازهگیری است، بلکه ما را به سمت اقدامات مشخصی هدایت میکند که احتمال موفقیت را افزایش میدهد و فضای کمتری برای اشتباه باقی میگذارد.
عادت های خرد
بزرگترین قدرت تعیین هدف، در تبدیل آن به عادت روزانه است. یک هدف بزرگ به تنهایی کافی نیست. ما باید آن را به گامهای کوچکتر و قابل مدیریت تقسیم کنیم. به عنوان مثال، اگر هدف ما نوشتن یک کتاب است، هر روز یک ساعت برای نوشتن اختصاص دهیم. این گامهای کوچک به مرور زمان به عاداتی تبدیل میشوند که به طور طبیعی رفتار ما را به سمت موفقیت هدایت میکنند و به ما کمک میکنند بدون اینکه حتی متوجه شویم، از اشتباهات دوری کنیم.
مطالعه: سپر دانش در برابر جهل
اگر تعیین هدف قطبنمای ماست، مطالعه نقشه و دستورالعملهای راه است. کتابها و مقالات دانش و بینش انباشته هزاران سال را در اختیار ما قرار میدهند. مطالعه مداوم به ما این امکان را میدهد که به جای تجربه مستقیم هر شکست و موفقیت، از طریق تجارب دیگران زندگی کنیم و از اشتباهات آنها بدون پرداخت هزینههای گزاف یاد بگیریم. این تجربه نیابتی یکی از ارزشمندترین هدایای مطالعه است.
ما میتوانیم شکستها و پیروزیهای شخصیتهای تاریخی، کارآفرینان بزرگ، یا حتی شخصیتهای تخیلی را مطالعه کنیم. این کار به ما کمک میکند تا الگوهای موفقیت و شکست را درک کنیم و بتوانیم تصمیمات آگاهانهتری بگیریم. برای مثال، یک کارآفرین تازهکار میتواند با خواندن زندگینامهی افراد موفق در حوزه خود، از اشتباهات رایجی که دیگران مرتکب شدهاند، اجتناب کند.
علاوه بر این، مطالعه به توسعه تفکر انتقادی کمک میکند. خواندن ژانرهای مختلف و دیدگاههای متفاوت، ذهن ما را گسترش میدهد و ما را از تعصبات و تفکر گروهی محافظت میکند. وقتی با استدلالهای مختلف آشنا میشویم، یاد میگیریم که چگونه اطلاعات را ارزیابی و تحلیل کنیم. این تواناییها در تصمیمگیریهای زندگی واقعی حیاتی هستند. یک فرد آگاه که توانایی تفکر انتقادی دارد، کمتر تحت تأثیر تبلیغات فریبنده یا توصیههای نادرست قرار میگیرد.
مطالعه فقط به فلسفه و تاریخ محدود نمیشود؛ این یک منبع عملی برای کسب مهارتهای جدید نیز هست. کتابهای مالی میتوانند به ما در جلوگیری از اشتباهات مالی بزرگ کمک کنند. کتابهای ارتباطی میتوانند روابط ما را بهبود بخشند و از سوءتفاهمهای دردسرساز جلوگیری کنند.
هر چه دانش ما در یک زمینه خاص بیشتر باشد، احتمال اشتباه در آن زمینه کمتر میشود. یادگیری یک مهارت جدید از طریق مطالعه میتواند به ما کمک کند در شغل یا سرگرمی خود به موفقیت بیشتری دست پیدا کنیم و از خطاهای تازهکاران دوری کنیم.
زندگی هدفمند و آگاهانه
اشتباهات، هرچند اجتنابناپذیرند، اما نباید آنها را به شانس واگذار کرد. اصالتا اگر بخواهیم کمتر گند بزنیم پیش از هرکاری باید هدفمند حرکت کنیم. تعیین هدف، مانند قطبنمایب جهتدار برای زندگی ماست. با مطالعه، خرد و دانش لازم برای پیمایش مسیر را به دست میآوریم. تعیین هدف به ما میگوید “کجا میخواهیم برویم” و مطالعه به ما نشان میدهد “چگونه به آنجا برسیم” و “از چه موانعی دوری کنیم”. دلایل شکست هر انسانی متفاوت است اما شکست ، تجربه و درس است اما گند زدن، بی هدف بودن است.
این دو ابزار مکمل یکدیگر هستند. یک هدف بدون دانش، یک آرزوی خام است. و دانش بدون هدف، بیجهت و بیاثر است. با ترکیب این دو، میتوانیم زندگیای بسازیم که نه تنها کمتر دچار اشتباه شود، بلکه از اشتباهات به عنوان فرصتهای ارزشمند برای رشد استفاده کند. مدیروز به تفکر اهمیت می دهد و موضوعاتی تفکر برانگیز را انتخاب میکند.
داشتن هدفی کوچک برای خود بهتر از بازی در زمین دیگران است! اولین گام را برداریم. یک کتاب برداریم و فصل اول آن را بخوانیم. این اقدامات ساده میتوانند آغازگر سفری باشند که به ما کمک میکند زندگیای هدفمندتر و آگاهانهتر بسازیم و به نسخهی بهتری از خود تبدیل شویم و کمتر گند بزنیم…
0